سلام و خسته نباشید
قصه من خیلی طولانیه، خلاصه میکنم، حدود پنج ساله که افسردگی شدید دارم دکتر هم نرفتم، پنج سال پیش بود که از اهواز مهاجرت کردیم اصفهان من اصلا دوست نداشتم بیام اصفهان و همون زمان تو یه شهرستان کوچیک واسم یه کار پیدا کردن پدر و مادرم و به اجبار میگفتن باید بری که من نمیخاستم برم سر همین مسائل بود که اضطراب و افسردگی شدید گرفتم تا حدی که سه روز پشت سرهم فقط می خوابیدم و غذا نمی خوردم فقط آب میخوردم خیلی حالم بد سد و هرچی میگذشت بدتر و بدتر میشدم کسی هم محلم نمیزاشت حتی نزاشتن برم دکتر ولی واقعا روزگارم سیاه بود حالتهای خیلی بدی داشتم مثلا حس میکردم تو قبر گزاشتنم از یه طرف سنم هم بالا رفته بود و ازدواج نکرده بودم بابت این موضوع هم خیلی نگران بودم و وضعم رو بدتر میکرد اینقدر که تمام روز به خودکشی فکر میکردم ولی جراتشو نداشتم، بعد از یه مدت پدر و مادرم وست از سرم برداشتن دیگه مجبورم نکردن که برم اون شهرستان واسه کار ولی چه فایده دیگه افسردگی من خوب نشد چند سال از عمرم رفت بدبخت شدم وضعیتم اینجوری بود ک اسفند 94 خواهرم ک خیلی بهش وابسته بودم از دنیا رفت و اوضاعم افتضاحتر شد تو همین بحران روحی چندتا خاستگار واسم اومدن که خیلی خیلی سطحسون پایین بود من خودم لیسانس دارم و ظاهرم هم خوبه ولی اونا سیکل داستن با مشاغل خیلی پایین مثلا جوشکار و راننده و قیافه افتضاح بعد از اونا یه خاستگار دیگه واسم اومد ک دیپلمه و شغل ازاد بود بد نبود ولی من اصلا دوسش نداشتم اما چون سنم بالا بود و بحران روحی شدید داشتم قبول کردم الان 8 ماهه ک ازدواج کردم و تمام این مدت دارم زجر میکشم و پشیمونم از ظاهرش و رفتارش خوشم نمیاد دائم با بقیه مقایسش میکنم و عذاب میکشم واقعا نمیدونم چی کار کنم هیچ راهی ندارم لطفا کمکم کنید